درسا جاندرسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

دُرسا دُردونه مامان و بابا

پارک با روژینا

نانازی مامان سلام شنبه هفته پیش که رفته بودیم خونه مامانی با خاله نیلوفر قرار گذاشتیم تا بعد از مدتها از نزدیک همدیگه را ببینیم و شما فسقلی ها یکم بیشتر باهم باشین  ساعت هفت بود که از خواب بیدارت کردم و لباسهات را پوشیدی و رفتیم پارک وقتی رسیدیم روژینا و مامانش و مامان بزرگش اونجامنتظرمون بودن  شما تا نگاهت به سرسره افتاد میخواستی بری اونجا و حواست به روژینا نبود و وقتی بردمت سمت روژینا رفتی پیشش و انگار از همدیگه خوشتون اومده بود وقتی میخواستی راه بری میگفتی  دست دست  و دوست داشتی دست روژینا را بگیری و باهمدیگه به زبون خودتون صحبت می کردین و برای ما که کارهای شما را تماشا می کردیم خیلی خیلی جالب بود این ر...
17 شهريور 1393

درسای نازم روزت مبارک

دخترم... درسای نازم... عشق من.. نمی تونم احساسم را درقالب کلمات بنویسم... نمی تونم بگم چقدر دوست دارم... نمی تونم بگم از اینکه کنارتم چقدر خوشحالم... دخترلبخند خداست... لبخند خدا روزت مبارک... اینم هدیه ات عزیزم که دیشب برات گرفتمش و خیلی دوستش داری همه اش بغلش می کنی ،بوسش می کنی و بهش به به میدی میخوابونیش و ازش جدا نمیشی  عزیزم این یه اسپیکره که وقتی فلش بهش وصل می کنی برات نانای میخونه و تو هی قر میدی    ...
6 شهريور 1393

21ماهگیت مبارک عشقم

عشق کوچولوی مامان سلام فدای چشمای قشنگت بشم که هروقت تو چشمام نگاه می کنی میخوام جیغ بکشم و تو بغلم فشارت بدم و بوس بوسیت کنم  عروسک کوچولوی من مدتهاست که فرصت نکردم از ریز ریز کارهات بنویسم و حتی یکسری از کارهات را فراموش کردم  اصلا نفهمیدم کی انقدر بزرگ شدی عروسکم  با اینکه هنوز بعضی از کلمات را تکرار کنی و تلفظشون کنی اما کلی پیشرفت تو حرف زدنت داشتی ، شخص ها را تشخیص میدی و مثلا وقتی میخوری زمین و ازت می پرسم اوف شدی؟ شما میگی اوف شدم    و این برام خیلی خیلی جالبه که چطوری اینها را یادگرفتی و از کجا می فهمی باید جای " ی " "م " بذاری  جمله بندیت خیلی خیلی عالیه و وقتی جمله های کو...
5 شهريور 1393
1